بیا اینبار پشت به هم بایستیم
و بی بهانه برای آمدن باران دعا كنیم
چمدانهای دیروزمان را
جلوی اولین خانه ای كه گمان كردیم بی خاطره است جا بگذاریم
و دستهایمان را هم در اولین نسیم رها كنیم
تن هایمان را با آغاز آشنا و
نگاههایمان را با تبسم همراه .
دیگرنه من زخمی برخیالت می زنم
نه تو تلنگری به نگاهم !
آنوقت
من لبخند می زنم و تو
آرام می شوی
فال حافظ می گیرم و تو
آرام می شوی
فروغ زمزمه می كنم و تو
آرام می شوی
دلتنگ می شوم و تو
آرام می شوی
و من
مبهوت اینهمه آرامش
از نو دلتنگت می شوم
ستاره ها را دسته دسته برایت شعر می كنم
و تو تمام رویاهای مرا
در آغوش می گیری
و باز من از نو دلتنگت می شوم .
سربه سرم نگذار كه طاقت
اینهمه آرامش نگاهت و دلتنگ بودنت را
ندارم .
نه !
اینبار
چوب حراج به دلتنگی هایم نمی زنم
تنها اگر رو برگردانم
تمامی ماهی های سرخ را در نگاهت می بینم
آنوقت
عاشق می شوم …
ستاره ها گواهند…..ستاره ها گواهند…..ستاره ها کورند.
اکتبر 26, 2007 در 10:14 ب.ظ. (l3e$tl3OrN)
اکتبر 26, 2007 در 12:43 ق.ظ. (l3e$tl3OrN)